پيام
+
جوان خيلي آرام و متين به مرد نزديک شد و موأدبانه گفت:
ببخشيد آقا! من مي تونم به خانوم شما نگاه کنم و لذت ببرم؟
مرد که اصلا توقع چنين حرفي را نداشت ،مثل آتشفشان از جا در رفت و ميان جمعيت، يقه جوان را گرفت و عصباني، طوري که رگ گردنش بيرون زده بود، او را به ديوار کوفت و فرياد زد
مرديکه عوضي، مگه خودت ناموس نداري ... غلط كردي تو... خجالت نمي کشي؟ ...

نه|دي|هشتاد وهشت
90/4/2
تنها يك رويا
جوان امّا، خيلي آرام، بدون اينکه از رفتار و فحش هاي مرد عصبي شود و عکس العملي نشان دهد، همانطور موأدبانه و متين ادامه داد
تنها يك رويا
خيلي عذر مي خوام فکر نمي کردم اين همه عصبي و غيرتي شين، ديدم همه بازار دارن بدون اجازه نگاه ميکنن و لذت مي برن، من گفتم حداقل از شما اجازه بگيرم که نامردي نکرده باشم ... حالا هم يقمو ول کنين، از خيرش گذشتم
مرد خشکش زد ... همانطور که يقه جوان را گرفته بود، آب دهانش را قورت داد و زير چشمي زنش را برانداز کرد ...
*نگين خانوم*
تاسف برانگيزه
تنها يك رويا
واقعا.....